Quantcast
Channel: دانه های شن
Browsing all 10 articles
Browse latest View live

Article 9

  تابستان سال ۷۸ بود من و شکیلا با هم قرار گذاشته بودیم. بریم شمال روز موعود رسید صبح ساعت ۵.۰۰ با ماشین شکیلا بیرون اومدیم حدود ۱۰ یا ۳۰/۱۰  صبح بود که رسیدیم گردنه حیران اولین نقطه از پهنه ی سبز...

View Article



Article 8

شکیلا : ۷۱ روز از رفتنت گذشت شکیلا :  برف می باره .دونه دونه همونطوری که دوست داشتی شکیلا یک ساعت پیش رفتم قفل کمدو را باز کردم و چند تا از عکسای دونفریمان را نگاه کردم الان میدونی کدوم جلوی چشامه ؟...

View Article

Article 7

  پائیز زرد ، برگ ریزان رفت اولین پائیزی که بدون شکیلاگذشت روزهای اخیر کمی کسالت داشتم که اینترنت نیومده بودم چند نفر از دوستان با لطف و محبت پیام -یا پیام خصوصی یا تلفن یا به هر شکل ممکن اظهار لطف...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

Article 6

  نقش كردم رخ زيباي تو بر خانه دل خانه ويران شد و آن نقش  به ديوار بماند سلام آشنا ترين غريبه ام .      شکیلا جان  اينجا روزها و شبهاي سردي  مي گذرانيم  اونجا حتما سرد تره  مي گفتي فلاني هواي سردو دوست...

View Article

Article 5

  انبوه ناگفته های درون قلبم به بغضم فشار می آورند و فریاد بر می آورند      بنویس         سبک تر میشوی اما نمی دانم چرا انگشتانم از فرمان نوشتن امتناع می کنند می خواهم ولی نمی توانم بنویسم .    

View Article


Article 4

  یک روز بیشتر به تحویل سال نو نمانده بود و بدلیل شلوغی سر گرفتار اموراتی بودم که اواخر سال ۱۳۸۶ حسابی گرفتارم کرده بود . موبایلم زنگ خورد حین رانندگی بودم بدون اینکه بتونم به شماره تماس گیرنده نگاه...

View Article

Article 3

  به می گفت : تنهائی غریب است            ببین با غربش با من چه ها کرد تمام هستی ام بود و ندانست           که در قلبم چه آشوبی به پا کرد و او هرگز شکستم را نفهمید                      اگر چه تا ته دنیا...

View Article

کوچه های کاه گلی

    شهرمون دیوار هاش، در ها، حتی خیابوناش برام پره از   تو باز هم رفتم تو کوچه هایی که باهم اون اول ها می رفتیم  شکیلا تو کوچه های قدیمی را خیلی دوست داشتی  همش میخواستی بریم عصر هاتو کوچه های کاه گلی...

View Article


Article 1

  به تو گفتم قبل رفتنت : اگه نباشی یک روز میمیرم ازپا میافتم به تو گفتم: خودمو میکشم و پر میزنم تو آسمون بگو : گفتم یا نکفتم  ! یا نگفتم ؟ به تو گفتم: زنده ام با نفس خیال چشمات چشات هم تنهام گذاشتن...

View Article


Article 0

  دیرروز هانیه زنگ زد . گفت میخوان تو پارکینگ خونه سنگهای کفشو تعویض کنند یک ساله که ماشین شکیلا خوابیده گوشه پارکینگ نمی تونه روشنش کنه ازم خواست برم کمکش کنم شکیلا برام سخت بود . هست . که برم پشت رول...

View Article
Browsing all 10 articles
Browse latest View live




Latest Images