Quantcast
Channel: دانه های شن
Viewing all articles
Browse latest Browse all 10

Article 0

$
0
0
 

دیرروز هانیه زنگ زد . گفت میخوان تو پارکینگ خونه سنگهای کفشو تعویض کنند

یک ساله که ماشین شکیلا خوابیده گوشه پارکینگ

نمی تونه روشنش کنه ازم خواست برم کمکش کنم

شکیلا برام سخت بود .

هست .

که برم پشت رول ماشینی بشینم که از هر طرفش عطر شکیلا میاد

رفتم

درشو که باز کردم

یاد روزی افتادم که این ماشینو برات خریدم

تو ،  ماشین قبلی ات رو می خواستی عوض کنی

خوب یادمه من ویتارا پشنهاد کردم چون ماشین شاسی بلند را دوست داشتم

گفتی رانندگی با شاسی بلند برات سخته

خودت زانتیا پیشنهاد کردی ،

هرگز دوست نداشتم به چیزی که علاقه داری را ازت بگیرم

و عقیده خودمو تحمیل کنم .

گفتم که بهترین انتخابه

از فردا گشتم دنبال یه زانتیای خوب

از یه نمایشگاه تو ولیعصر پیدا کردم

زیتونی رنگ بود  با موتور ۲۰۰۰ سی سی صفر کیلومتر

۲۵ تومن

تو ۲۵ میلیون ریختی تو حساب من و من چک دادم و خریدم 

قرار شد تا سه چهار ساعت دیگش ماشینو بیارم

نمی تونستم همونطور خالی خالی بیارم

بردم خیابان قطران یه دست رینگ اسپورت اسلاید انداختم روش 

 اینم هدیه من باشه واسه ماشین نو

اخ مارال شده بود .

اومدم که در خونه ات سر کوچه اتون وایستاده بودی .

وقتی نشستی توش داد  زدی .... فلانی : این ماشین چه خوشگله !

می دونستم خوشت میاد . سوئیچ ها رو دادم بهت

گفتی کجا بریم 

بی معطلی گفتم       دکل

یه جعبه شیرینی هم خریده بودم  تا شب که هوا تاریک بشه

کنار دکل  روی بام شهر  نشستیم و یه جعبه شیرینی را تا دونه آخر خوردیم

من خرده کارا و تجهیزاتشو کامل بهت یاد دادم

اون رینگ های اسپورت اون وقت مثل آئینه برق میزدند

ولی حالا روشون یه وجب خاکه

شکیلا این ماشین هم برات دلتنگ شده

یک ساله برا شکیلا برای فرشتهء من سواری نداده

اینم داره غریبی میکنه

حالا رنگ زیتونی اش ، شده خاکی رنگ

عروسک باگز بانی کوچیک رو داشبورد همونتوری که گذاشته بودی سره جاشه

کنارش توپ گلف خوشبو کننده که الان دیگه ازش بوئی نمیاد

اگه ماشینت خوشبو بووود

عطر تو بود     شکیلا

من الان دارم بوی تورو ازش میگیرم .

یادم اومد اون روزی که اومده بودی سرکوچه اداره مون و نشسته بودی توش که من بیام

بارون میبارید من از کنارت رد شدم

اونقدر اونجا منتظر مونده بودی که سرت رو فرمون ماشین خوابت برده بود

من از بیرون شیشه خیس نگاهت کردم چه بارونی بود چه رگباری

بعدش شاکی شدی که چرا رد شدم و بیدارت نکردم چرا  ؟

یه نفر منو بیدار کرد

هانیه با نوک انگشتاش به شیشه ماشینت زد و من بخودم اومدم

یادم اومد من برای چه کاری اینجام . رفتم نمایندگی یه نفرو آوردم راهش انداخت

بردم کارواش و حسابی بهش رسیدم بعدش پارکینگ چهار را آبرسان گذاشتم . 

شکیلا همه خاطراتت را دوست دارم

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 10

Latest Images

Trending Articles